چند روز پیش یه اس ام اس برام اومد با این مضمون :
ما امشب شام میایم خونه شما ( ستاد ایجاد رعب و وحشت در دوستان ) ... من هم این اس ام اس رو واسه یکی از همکارام فرستادم ... شب با خانومم داشتیم بازی استقلال و سپاهان رو میدیدیم که از طرف یه اس ام اس اومد که : نکنه یادتون رفته که جایی شام دعوتین !!
خلاصه بنده خدا بخاطر این اس ام اس کلی تو خرج افتاده بود و ما هم مجبور شدیم غذای خودمون رو بذاریم تو یخچال و با خانومم شام رفتیم اونجا ...
نتیجه گیری اخلاقی : سعی می کنم این اس ام اس رو هر روز واسه یکی از همکارا بفرستم. خدا رو چه دیدی 50 -50 هم بگیره حله !!
دو خاطره از سوتی دادن ها به همراه کامنتایی که زیرشون گذاشتن
چند وقت پیشا دست جمعی رفته بودیم شمال. قرار شد از ویلایی که توش بودیم بریم ویلای یکی دیگه از دوستامون. من با چند تا از دوستام رفتیم تو ماشین صاحب ویلا . این دوستمون هم خیلی عجله داشت که زودتر برسیم که مهمونا پشت در نمونن، بنزینشم کم بود و حتما باید بنزین میزد. وسط راه توی یه پمپ بنزین رفتیم تو صف بنزین. ماشین ما لندکروز بود و به همهٔ ماشینا از بالا اشراف داشتیم. دوستمون استرس داشت از شرمندگی جلوی مهمونا و پشت در موندنشون و خواست که از نفر کناری توی صف مجاور بخواد که اجازه بده توی صف بره جلوی اون و زودتر بنزین بزنه. سرشو از پنجرهٔ ماشین بیرون کرد به ماشین کناری -که یه پراید بود و یه پسر جوون با ته ریش و یه دختر جوون چادری با حجاب سنگییین توش بودن - گفت که : آقــــا ؟؟!!! میزاری بذارم جلوت ؟؟!!!!!!! اینو که گفت ماشین ما منفجر شد از خنده ، خودش فهمید چی گفته ولی روش نمیشد سرشو بیاره تو ماشین اونم راحت بخنده ، همون سرش بیرون هیکلش توی ماشین، مثل ژله میلرزید و میخندید. دختر چادری هم از خنده تکون میخورد ، ولی سرشو انداخته بود پایین مثلا کسی نفهمه. پسر رانندهٔ پراید قرمز شد بنفش شد عصبانی جواب داد که نخیر آقا نمیشه !! این دوستمونم همونجوری جواب داد باشه پس همون میزارم عقبت :)))))))))) فقط خوبیش این بود ماشین ما لندکروز بود و راننده ش ۱۲۰ کیلو ورزشکاری، طرفمونم پراید بود و راننده کلا ۴۰ کیلو وگرنه الان خورده بودنمون :))
الان فقط ميخواستي بگي لندكروز سوار شدي؟
یه 2-3 بار دیگه میگفتی لندکروز که جا بیفته واسمون
اینجور که تو میگی بالا بوده، لندکروز نبوده خاور بوده اسپرتش کردن
یه روزی یه گوزی سواره لنکوروزی
خب من که کاملا متوجه شدم ماشینتون لندکروز بود اگه کسی متوجه نشده من براش توضیح بدم
من یه بار لندکروز دیدم
اینا از اون مدل آدمان که میگن با لندکروزمون میریم دم در ویلای دوبلکسمون که استخر و سونا و جکوزی داره ، همچین آدمایی هستن اینا ...!
عن آقا اين سوتي بود ؟؟؟ يا چُـس كلاس؟
خاطره سوتی بعدی از پارمیس
چند شب پیش دوستای پدرم با خانواده شون خونمون دعوت بودن برای بستن یه قرارداد تجاری. همه با بچه ها و نوه هاشون اومده بودن. چند تاشون اولین بار بود میومدن خونمون و مجلس خیلی رسمی بود.
اومدم نشون بدم خیلی دختر خوب و با عاطفه و لطیفم و دلم برای خدمتکار میسوزه، بعد از شام خودم رفتم از آشپزخونه ظرف میوه ها رو بیارم. نوه شیطون یکیشون که سه چهار سالشه پشت سرم اومد. ظرفو که برداشتم مثلا خواست بازی کنه از پشت لباس منو داد بالا کلشو برد زیر لباسم! فورا سرشو اورد بیرون داد زد مامان ش*و*ر*ت پارمیس سفــــیده... ش*و*ر*ت پارمیس سفــــیده...
حالا من دارم رقص نور میرم که خفه بشه آبروم نره میدوه و بلند تر داد میزنه...
وقتی رسیدم همه با صورتای سرخ دارن زمینو نگاه میکنن و بزور خودشونو نگه داشتن یهو مامانم مثلا اومد حفظ ابرو کنه میگه ماهان جان سفید نیس کرمیه....
و همانا جمعیت ترکید...
و بدین سان قراردادی که قرار بود یک ماهه دیگه بسته بشه فرداش بسته شد!!!
یا پنش تن! اینا خدمتکاااار داااارن!
قبلی لندکروز داشت اینا خدمتکار یعنی به نظرتون بعدی چی می خواهد رو کنه؟
چه شورت با برکتی! آخر سفید بود یا کرم؟
من اصلاً ندید بدید نیستم و چون نیستم این واسم سواله ، خانوم پارمیس آیا لازم بود واژه ی خدمتکارو توی نوشته ات بیاری؟! نمیاوردی نوشته ات منظورو نمیرسوند؟!
رنگ شورتتو تو قرارداد قید کردی؟
در راستای سوتیهای امروز که لندکروز و خدمتکار و اینا بود توش، اعتراف بعدی به این صورت پیش بینی میشه : یه روز که با فراری کالیفرنیام داشتم توی اتوبان با سرعت 200 تا به سمت نیویورک می رفتم تا قرارداد تجاریم رو توی شرکتم در منهتن برای خرید سهام امپایر استیت بیلدینگ امضا کنم، دوست دخترم جسیکا آلبا، بهم زنگ زد و گفت : عزیزم نظرت در مورد شام امشب با برد و انجلینا چیه، منم که میدونستم اون شب قراره با جنیفر لوپز بهش خیانت کنم پیچوندمش و رفتم سمت خونه که یهو خبر دادن که جت اختصاصیم رو که به باراک اوباما قرض داده بودم سقوط کرده و در همون حال بودم که منحرف شدم از جاده و رفتم توی تیر چراغ برق و همه بهم خندیدن و کلی ضایع شدم :دی
بسيار بچه مودبي بودن ايشون. برادرزاده من جلو جمع به سنگيني چندين برابر جمع شما، شلوار و شورت پسر خالمو كشيد پايين اونم اومد از صحنه در بره شلوارش گير كرد پخش زمين شد دمر با كون لخت. لرزش كونش در هنگام زمين خوردن هنوز تو يادمه. پسرخالم نميدونم چه احساسي داشت ولي من تو فضا معلق بودم :)))))
آخرش نفهمیدیم رنگ شورت چه ربطی به جلو افتادن امضای قرارداد داشت !
آخر و عاقبت پولداری !
جام جم: چندی پیش یكی از دوستان كه به نوعی رابط خبری نیز هست در حالی كه بسیار مضطرب و هیجانزده بود، در تماس تلفنی كوتاه از من خواست خود را در اولین فرصت به گورستان برسانم. میدانستم كه او خبر ویژهای دارد كه این چنین خواسته تا سریع در گورستان حاضر شوم.
به سرعت عازم گورستان شدم. همانگونه كه انتظار داشتم، به فاصله كمی از محل غسالخانه انتظار مرا میكشید.
هنوز مدت زیادی از حضورم در این محل نمیگذشت كه متوجه شدم، زن میانسالی در كنار جسد مردهای كه آثار لگد روی كفن او مشاهده میشد، نشسته بود و اشك میریخت.
آن روز متوجه شدم، مرد مردهای كه پس از مرگ مورد حمله قرار گرفته، یكی از میلیاردرهای معروف تهران بود كه جسد بیجان او از سوی فرزندان بیعاطفهاش مورد حمله قرار گرفته است!
باور كردنی نبود؛ اما حقیقت داشت و با كنكاشهای بعدی متوجه شدم، مرد میلیاردر سالها پیش و پس از فوت همسرش به تنهایی زندگی میكرد و فرزندانش كه هر كدام لقب دكتر و مهندس را در ابتدای نام خود یدك میكشند، در سالهای تنهایی پدر در خارج از كشور به سر میبردند.
این بیتوجهی باعث شده بود تا پیرمرد سرانجام برای رتق و فتق امور خویش به توصیه یكی از دوستانش، زن میانسال را به عنوان خدمتكار به استخدام درآورده بود تا این كه پس از 5 سال از استخدام زن پرستار اجل به مرد میلیارد مهلت نداده و او را به دیار باقی كشانده بود.
فرزندان پیرمرد وقتی خبر فوت پدر را شنیده بودند، سراسیمه از دیار فرنگ خود را به تهران رسانده بودند تا در مراسم كفن و دفن او حضور پیدا كنند.
وقتی آنها جسد پدرشان را از سردخانه تحویل گرفته و به غسالخانه سپرده بودند، از طریق وكیل پدر متوجه شده بودند، مرد میلیاردر اموال و ثروت باقی ماندهاش را به زن خدمتكار كه كنار جسد میگریست بخشیده است.
فرزندان بیعاطفه كه متوجه بخشش ثروت توسط پدر شده بودند با حمله به جسد كفنپیچ، او را لگدمال كرده و سپس با رها كردن پیكر بیجان او محل را ترك كرده بودند و...
نگاهی به جسد رها شده مرد میلیاردر میاندازم كه روزگاری نه چندان دور با اسم و شهرتی كه برای خود رقم زده بود، مورد احترام بسیاری از مردم این شهر بود و اكنون جنازه او تنها و بی كس رها شده بود.
آن روز یكی از حاضران در گورستان كه از موضوع اطلاع پیدا كرده بود، بانی خیر شد و با كمك چهار نفر از كارگران گورستان، جسد مرد میلیاردر غریبانه از محل منتقل و دفن شد.
از گورستان بیرون میآیم، پیرمردی در انتظار تاكسی است، باران نم نمك شروع به باریدن كرده است. او را سوار میكنم، بعد از سلام میگوید: خدا عاقبت همه را ختم به خیر كند وقتی لبخند مرا میبیند ادامه میدهد: كاش ما آدمها می دانستیم یك روز همه خواهیم مرد. پیرمرد حرف میزد و من همچنان در اندیشه مرگ مرد میلیاردر بودم.
آخه عربا چطوری دلشون میاد منو بخورن
http://s3.picofile.com/file/7391224943/564337.jpg
به دنبال پایان یافتن بدون نتیجه مذاکرات بغداد، کاترین اشتون در پایان جلسه هنگام ترک ساختمان به همراه محافظان خود، برای دقایقی کنار راهرو ایستاده و با موبایل به سعید جلیلی مسیج داد: «تو تا کی بغداد میمونی؟ راه تو که نزدیکه! نمیشه دیرتر بری؟ اینهارو ولشون کن! بیا خودمون صحبت کنیم... سعـــید! به من توجه کن!»
سلام رفیق!
بی زحمت ماها رو هم تا یه مسیری می رسونی؟؟
همچین رفیقای جنتلمنی دارم من. ببینید چه چشمای معصومی دارن
پلیس: خانم کی باشن؟
پسر: خانومم هستن!
پلیس: مرتیکه ی بی غیرت! از کی تا حالا به دوست دختر میگن خانم؟!
پسر: آقا این چه حرفیه؟ بفرمایید اینم عقدنامه مون ..!
پلیس: پس زنته!؟ برو دیگه از این غلطا نکن ..!
http://s3.picofile.com/file/7391250107/564389.jpg
یک دریافت کننده مسکن : جلوی تلویزیون در سفر احمدی نژاد خانه دادند اما چهار روز بعد پس گرفتند !
خبرگزاری مهر: فردی که در جریان سفر رئیس جمهور به مشهد به عنوان یکی از دریافت کنندگان مسکن مهر در سیما با وی مصاحبه و درباره مزایای مسکن مهر تبلیغ کرده گفت: در زمان افتتاح واحدهای مسکونی توسط دکتر احمدی نژاد، وسایلم را به این منزل منتقل و در گزارش تبلیغی وزارت مسکن و شهرسازی که به همین مناسبت تهیه و از شبکه 3 پخش شد نیز من و همسرم مورد مصاحبه قرار گرفتیم.
جهانی بیان کرد: در حالیکه ما از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم به ما اعلام شد باید خانه را تخلیه کنیم.
جریمه دختربازی ( مزاحمت برای خانم ها ) در چین
در چین هرکی مزاحم دخترا میشه 12 ساعت باهاش اینکارو میکنن تصورش رو کنید اگه در ایران هم اینکار بود همه رو درختا آویزون بودن
پیشگیری همیشه بهتر از درمان بوده و هست
بعید نیست فردا بگن اسمش بندر عبدالله عمر عباس بوده
جراید : قیمت آپارتمان در تهران یک و نیم برابر بیشتر از شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا آمریکا است
اینهم از ماشین جدید گشت ارشاد ....
سید خندان گشت ارشاد گذاشتن، راننده تاکسی ها میشینن شرط بندی میکنن که کدوم دختر و میگیرن کدومو نمیگیرن !
رفتم سوپری خريد، به صاحب مغازه ميگم گرون شده؟
ميگه نه! دو روزه كه همين قيمته !
همه اینا یه طرف، گزارش خیابانی خیلی باحاله
یعنی قیافه سربازه که ترک موتور نشسته از پهنا تو حلقم!
نظرات شما عزیزان: