بابام اومده بهم میگه : پاشو برو ماشین رو بزن تو پارکینگ میگم : بابا به خدا خسته م ، نمی تونم !! میگه : ده تومان می دم برو ، منم خسته م..... میگم : بیخیال .... ده تومان میدم خودت برو .... پاشده شلوارش و می پوشه و میگه مرد نیستی اگه ندی پای مردونگیم موندم ده تومان پیاده شدم بهش دادم !!! داد میزنه میگه : خانوم پاشو بیا بریم بستنی بخوریم !!!!! من :| بابا :)))) خانواده س داریم ما :|
یه بار عروسی دایی رفیق فابریکم بود. منم دعوت کردن. وارد که شدم دوستم تا دید من وارد شدم صدام کرد و دوربین هندی کمی که داشت باهاش فیلم میگرفت داد دست من (آخه یه کم تو فیلمبرداری و این چیزا از اونا واردتر بودم) و گفت فیلم بگیر. منم دیدم دوربین واسه دوست خود منه شروع کردم حالت مسخره فیلمبرداری کردن. هی زوم میکردم رو اونجای داماد یا یکی میرقصید زوم میکردم رو باسنش.... خلاصه جشن که تموم شد فهمیدم تصاویری که میگرفتم از طریق ویدئو کانورتور داشته تو قسمت زنا پخش میشده......
يکي از دوستام تعريف ميکرد چون نوار خام ويديو نداشتن فيلم عروسي يکي از نزديکانشون رو روي يه فيلم پورنو ريختن، حواسشون هم نبوده فيلم رو پاک کنن، وقتي خانوادگي نشستن فيلم رو ببينن، ميبينه همه خانواده شيرجه ميرن سمت کنترل ويديو که فيلم رو نگه دارن، ميگفت اونروز بابام بنده خدا خيلي قاطي کرد:دي
۱۸ سالم که شد هر وقت دختر داییم رو میدیدم حس عجیبی بهم دست میداد حس میکردم عاشقش هستم بعد از چند سال از یه شهر دیگه برگشته بودن. یه روز زنگ زدم خونشون بگم شام خونه ما دعوت هستید از شانس بد من دختر دایی جواب داد من هم که امادگی شو نداشتم هول شدم سلام نرگس خانوم حال شما خوبه خانواده خوبن؟ نرگس: متشکرم همه خوبن. چند لحظه ساکت شدم گفت: امری داشتید اقا رضا؟ هول شدم گفتم منزل اقای کیانی؟ اونم با خونسردی گفت نه اشتباه گرفتید بعد زد زیر خنده :)))))))))))))))))))))
اگر خواستید در مسافرت به گه خوردن بیوفتید، برای بچه های 9-10 ساله همراهتان از شماره گذاری ِ پلاک ِ ماشینها بگویید؛ که هر شهری شماره ی خاص ِ خودش را دارد و فلان. بعد هم شاهد ِ سوالات باشید...
من : سلام تینا جووون ! میدونی چند وقته ازت بی خبرم بی معرفت ؟ حالت خوبه ؟ تینا : مرسی عزیززززم ! آره به خدا سرم خیلی شلوغ بود گرفتار بودم ! بد نیستم ! تو خوبی ؟ شوهر نکردی ؟!
من : ای منم بد نیستم میگذرونم نه بابا شوهر کجا بود ! اونم تحصیل و کرده و نجیب و پولدار !!! راستی تو نامـــزدت چطوره ! خوبه ؟ تینا : والااااا ... دیگه نامزد نیستیم !
من : جدی میگی ؟ چرا ؟ هر چند چرا نداره ! حدس میزدم ! اون پسره بی کلاس عوضیه داهاتی ! اصن در حد تو نبود دره پیت !! با اون قیافه اش هیزش !! اون شب تو عروسی شیوا داشت منو با چشمای تا به تاش میخورد !! مردیکه ! لیاقت نداشت که نامزد دوست خوشگل و عجیج من باشه ! اصن ناراحت نباش ! ^_^
تینا : .... من میخواستم بگم ... دیگه نامزدم نیست ! الان شوهرمه !! ازدواج کردیم !!
مرغ ها بعد از گران شدنشان در سواحل آنتالیا رویت شدند
نظرات شما عزیزان: