!!مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم ! نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم … و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را ♥ .♀.•° Good Time♥ .♀.•° |
|||
شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : sahra
از يك ديوانه ميپرسن چرا ديوانه شدي؟ ميگه:من يه زني گرفتم كه يه دختره 18 ساله داشت دختر زنم با بابام ازدواج كرد در نتيجه زن من مادر زن پدر شوهرش شد از طرفي دختر زن من كه زن بابام بودپسري به دنيا اورد كه ميشد برادر من و نوه ي زنم پس نوه ي منم ميشد در نتيجه من پدر بزرگ برادر ناتني خودم بودم چند روز بعد زن من پسري به دنيا اورد كه زن پدرم خواهرناتني پسرم و مادر بزرگ او ميشد در نتيجه پسرم برادر مادر بزرگ خودش بود از طرفي چون مادر فعلي من يعني دختر زنم خواهر پسرم بود در نتيجه من خواهرزاده ي پسرم بودم نظرات شما عزیزان:
سلام وبلاگ زیبای داری مطالبت هم واقعا قشنگه وقت کردی به ماهم سر بزن
با درود
وبلاگ قشنگي داري اگه وقت كردي به وبم سر بزن .موفق باشي دوست عزيز
درباره وبلاگ آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|