!!مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم ! نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم … و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را
♥ .♀.•° ۝Good Time♥ .♀.•° ۝
 
 
سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 19:42 ::  نويسنده : sahra

هر كي اين مطلبو ميخونه حتما نظرشو بده

 

 

 

مادری که به خاطر دخترش مرتکب قتل شد

گفت‌وگو با مادری که در دفاع از دخترش مرتکب قتل شد

 پوران رضایی زن ۴۵ساله‌ای است که دو سال قبل در دفاع از دخترش مرتکب قتل شد. او وقتی فهمید پسری مزاحم قصد دارد به زور وارد خانه‌اش شود، جلو او را گرفت و در این کشمکش پسر جوان با ضربه چاقو جان باخت. پوران که ساکن شهرستان ارسنجان است پس از آن بازداشت و بعد از محاکمه در دادگاه کیفری استان فارس به قصاص محکوم شد اما دیوان‌عالی کشور عمل وی را از مصادیق دفاع مشروع دانست و رأی صادره را نقض کرد. پوران که روز دوم آبان سال ۸۸ روانه زندان شده بود، روز ۲۳ آبان سال‌جاری آزاد شد. او دیروز در گفت‌وگویی با خبرنگار ما جزییاتی از حادثه را شرح داد.
مقتول را از قبل می‌شناختی؟
بابک دو سال بود که مزاحم دخترم سارا می‌شد. در راه مدرسه او را دیده و چند بار شماره تلفن داده بود. سارا هم که آن موقع ۱۳سال بیشتر نداشت یک‌بار به او تلفن زده و شماره خانه‌مان روی موبایل بابک افتاده بود. او از آن به بعد مزاحم دخترم می‌شد.
موضوع فقط مزاحمت بود یا اینکه سارا با بابک رابطه دوستانه داشت؟
سارا آن موقع کم‌سن و احساساتی بود و بابک که ۲۱‌سال داشت، حرف‌هایی به او زده و دخترم را گول زده بود بعد از آن هم سارا را تهدید می‌کرد و می‌گفت اگر به خواسته‌هایم عمل نکنی موضوع را به دوستان برادرت می‌گویم. سارا هم از آبروریزی می‌ترسید. من بعدا فهمیدم شش‌ماه قبل از قتل، بابک یک روز سارا را به جنگل کشانده و از او عکس گرفته بود و بعد از آن تهدید می‌کرد که عکس‌ها را منتشر می‌کند.
شما چطور در جریان این ماجرا قرار گرفتید؟
بابک مزاحم تلفنی خانه‌مان بود. یک روز سارا حقیقت را گفت از آن به بعد شوهرم صفر تلفن را بست تا سارا نتواند به بابک تلفن کند. خودم هم حواسم به دخترم بود و هیچ وقت او را در خانه تنها نمی‌گذاشتم و گفته بودم اگر از شماره ناشناس زنگ زدند تلفن را جواب ندهد.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
آن روز بعدازظهری بود برای من یک خرید واجب پیش آمد و برای حدود نیم ساعت از خانه بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم بابک روی دیوار خانه‌مان است. ساختمان کناری ما نیمه‌کاره بود و بابک با دیدن من به آنجا پرید و رفت. من نمی‌دانستم او در نبود من وارد خانه‌مان شده است، در حالی که ترسیده بودم داخل رفتم و از سارا پرسیدم بابک چه کار داشت. او هم گفت نمی‌داند و بابک اصلا وارد خانه نشده است. بعد از آن سرگرم خرد کردن سبزی شدم هنوز چاقو دستم بود که زنگ در به صدا درآمد چون آیفون‌مان خراب بود به دخترم گفتم در را باز کند. از پشت پنجره دیدم بابک پشت در است بدون اینکه حواسم به چاقوی در دستم باشد، بیرون دویدم و سعی کردم در را ببندم تا بابک وارد نشود. من می‌خواستم آسیبی به دخترم نرسد اما بابک به در فشار می‌آورد با اینکه نامحرم بود دوبار دستم را روی سینه‌اش گذاشتم و هلش دادم ولی او پایش را لای در گذاشته بود و نمی‌گذاشت در را ببندم. دفعه سوم که هلش دادم یک‌دفعه فریادی زد در را ول کردم. او داخل آمد و جلو اتاق پسرم به زمین افتاد. خیلی ترسیده بودم به اورژانس و داروخانه محل کار شوهرم تلفن زدم چون صفر تلفن قفل بود نتوانستم به ۱۱۰ زنگ بزنم. ۱۰ دقیقه طول کشید تا اورژانس آمد. شوهرم هم رسیده بود. ما بابک را به بیمارستان بردیم قبلش با کلانتری تماس گرفته و ماجرا را شرح داده و گفته بودیم ما به بیمارستان می‌رویم چون بیمارستان و کلانتری ارسنجان روبه‌روی هم است از همان‌جا من را به کلانتری بردند و ۲۰دقیقه بعد بابک به‌خاطر زخمی‌شدن ریه‌اش فوت شد.
چرا با چاقو به سینه او فشار آوردی؟
من اصلا حواسم به چاقو نبود و نمی‌دانستم آن دستم است.
مگر چنین چیزی امکان دارد؟
آنقدر ترسیده بودم که به هیچ‌چیز فکر نمی‌کردم. من فقط به فکر این بودم که دخترم آسیبی نبیند. اصلا انگار در این دنیا نبودم و متوجه رفتارم نمی‌شدم. بعدا در دادگاه فهمیدم در همان چند دقیقه‌ای که من خانه نبودم بابک از دیوار حیاط وارد خانه‌مان شده و به سارا تعرض کرده بود.
چرا قبل از آن سعی نکردی جلو رابطه دخترت با بابک را بگیری؟
وقتی فهمیدم سارا را کتک زدم بعد او را پیش مشاور بردم. بابک برای او یک سیم‌کارت اعتباری خریده بود تا با هم در تماس باشند ولی من مواظب دخترم بودم حتی یک‌بار هم از بابک شکایت کردیم. آن روز دخترم به کلاس والیبال رفته بود و چون دیر به خانه برگشت، من خیلی پرس‌وجو کردم. سارا یک‌دفعه از خانه فرار کرد. من و شوهرم هم به آگاهی رفتیم و با توضیح‌دادن ماجرا از بابک شکایت کردیم اما چون یک ساعت بعد سارا به خانه آمد دیگر شکایت‌مان را پیگیری نکردیم. یعنی به ما گفتند باید به دادگاه برویم، ما هم به خاطر آبرویمان این کار را نکردیم. بعدا فهمیدم سارا آن روز همراه بابک به جنگل رفته و آن مشکل پیش آمده بود.
ادعا می‌کنی در دفاع از دخترت مرتکب قتل شدی. آیا می‌دانی دفاع مشروع چیست؟
شرع این اجازه را داده که آدم از خودش و دخترش و ناموسش دفاع کند.
شرایط دفاع مشروع را می‌دانی؟
نه.
زمان قتل از وجود چنین قانونی خبر داشتی؟
آن موقع نمی‌دانستم بعدا فهمیدم. در زندان فرصت داشتم ترجمه قرآن را بخوانم، آن موقع بود که این چیزها را فهمیدم.
یکی از شرایط دفاع مشروع این است که شرایط دفاع نداشته باشی ولی تو می‌توانستی از خانه فرار کنی؟
نمی‌توانستم بابک از من بلندقدتر و هیکلش درشت‌تر بود او جلو در ایستاده و راه فرار را بسته بود، ضمن اینکه دخترم در خانه بود و نمی‌خواستم اتفاقی برایش بیفتد.
ولی می‌توانستی با جیغ و فریاد همسایه‌ها را خبر کنی؟
نمی‌خواستم آبروریزی راه بیفتد فقط می‌خواستم بابک را دور کنم. من قصد نداشتم او را بکشم.
تو به خاطر آبرویت از بابک شکایت نکردی و به خاطر آبرویت روز حادثه از همسایه‌ها کمک نخواستی این منطقی به‌نظر نمی‌رسد.
ارسنجان شهر کوچکی است و همه همدیگر را می‌شناسند، آنجا آبرو خیلی مهم است. ما تا قبل از این ماجرا پایمان به کلانتری باز نشده بود ضمن اینکه آن موقع مدرکی علیه بابک نداشتیم که بخواهیم از او شکایت کنیم، سارا هم ماجرای جنگل را از ما پنهان کرده بود. من اصلا فکر نمی‌کردم کار به اینجا بکشد.
روز اولی که به زندان رفتی چه اتفاقی افتاد؟
آن روز خودم را می‌زدم، باور نمی‌کردم این اتفاق برایم افتاده باشد. خیال می‌کردم کابوس می‌بینم. من را به بند زندانیان مالی بردند تا چشمم به تلفن افتاد، خوشحال شدم و پرسیدم چطور می‌توانم تلفن بزنم. گفتند باید کارت بخرم و یک روز درمیان پنج‌دقیقه حق تلفن دارم.
در زندان چه کار می‌کردی؟
با زندانیان دیگر کاری نداشتم، خیلی آرام بودم ودر کلاس‌های مختلف شرکت می‌کردم. کلاس تابلوفرش، آرایشگری، کوبلن‌دوزی و… شرکت در این کلاس‌ها باعث شد زمان تلفنم زیاد شود و روزی ۱۰دقیقه حق تلفن داشتم.
در دادگاه، خانواده مقتول چه رفتاری با تو داشتند؟
رفتار بدی نداشتند. من حتی خجالت می‌کشیدم به آنها سلام کنم بالاخره حلالیت خواستم و گفتم من را ببخشند. خانواده مقتول گفتند آن روز پسرشان برای خواستگاری آمده بود اما این حرف درست نبود، خواستگاری که تنهایی و آن هم از روی دیوار نمی‌شود. آنها برایم قصاص خواستند.
اگر معتقد هستی کار درستی کردی چرا عذرخواهی کردی و بخشش خواستی.
به هر حال جان یک آدم را گرفته بودم. من از قبل برای این قتل برنامه نداشتم اگر می‌خواستم کاری کنم در آن دو سال می‌کردم. مرگ بابک یک حادثه بود اما آنها پسر و برادرم را متهم کردند که ثابت شد آنها بی‌گناه هستند.
از پرونده‌ات خبر داری؟
در دادگاه اول، پنج قاضی بودند که چهار نفر قصاص دادند و یکی‌شان من را تبرئه کرد. در دیوان‌عالی کشور دو قاضی حکم را نقض کردند و یکی‌شان گفت قصاص درست است در نهایت حکم نقض شد و من بعد از دو سال و ۲۳‌روز با وثیقه ۳۰۰‌میلیون تومانی از زندان آزاد شدم و حالا هم قرار است روز ۲۱ دی دوباره محاکمه بشوم.
درروز آزادی‌تان چه اتفاقی افتاد؟
خانواده‌ام جلو زندان آمده بودند. آنها را دیدم، گریه کردم بعد به زیارت شاهچراغ رفتم سپس به دفتر وکیلم آقای رفوگران رفتم که تا آن روز او را ندیده بودم.
فکر می‌کنی در دادگاه دوم چه اتفاقی بیفتد؟
ممکن است قصاص بدهند شاید هم تبرئه شوم. من از قصد بابک را نکشتم از دخترم دفاع کردم و اصلا هم حواسم به چاقو نبود اگر قاتل بودم بعد از آزادی فرار می‌کردم اما مانده‌ام تا بگویم بی‌گناه هستم

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


سه شنبه 20 تير 1391برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : sahra


 

یه سوال دارم ، اینکه میگن سی و دو بار غذاتونو بجوین رو کی رعایت کرده ؟

والا ما اومدیم رعایت کنیم ۱۷-۱۸ بار جویدیم داشت حالمون بهم میخورد :|

انگار با گوشت کوب له کردی غذارو یه استکان آبم قاتیش کردی :|

——

—–

دختره پدرش ایرانیه مادرش آلمانی … تمام عمرش آلمان بوده

عین بلبل فارسی حرف میزنه انگار ۴۵۶ سال تو ایران بوده

حالا دختره از ایران ۶ ماه میره خارج !

حرف که میزنه آدم میخواد با خاک انداز یه ۷ امتیازی بذاره تو صورتش :|

لحجش عوض شده ! شینش میزنه ، سینش میزنه ، ت دسته دارش هم میزنه !

——

—–

هنوزم که هنوزه ، هستند کسایی که وقتی میخوای بری بیرون

میـپـرسن: ” کجا !؟ “

و بلافاصله بعد از شنیدن جواب ” میــــرم بیرون “

از جانب شما قانع شده و به آرامش خاصی میرسند :| !

——

—–

شماره گذاشتیم تو سایت جلوش نوشتیم اس ام اس بفرستین

تا الان که اینو تایپ میکنم ۴۵۳ تا اس ام اس اومده با متن “اس ام اس” ! :|

——

—–

از تاکسی که پیاده شدم یه پیرزنه هم با من پیاده شد

زمزمه میکرد که “حالا چطوری از خیابون رد بشم “

آقا ما هم حس جوانمردیمون زد بالا ، حواسمو جم کردم که خلوت بشه

برگشتم به پیرزنه بگم آروم با من بیا ، دیدم نیستش

دور و برم رو نیگا کردم دیدم اونطرف خیابونه داره گوله میره ! :|

 

[واقعی]


 

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : sahra

 

 

عکس ستاره ای شبیه فرشته !

 

یک فرشته برفی شورشی که بالهای خود را در مقابل دوربین تلسکوپ فضایی هابل باز کرده است. این عکس مربوط به منطقه تشکیل ستارگان با عنوان Sharpless 2-106  یا به اختصار S106 واقع در کهکشان راه شیری است که شبیه به یک “فرشته برفی کیهانی” به نظر می رسد. علیرغم رنگ آبی آرامش بخشی که در این عکس غالب است

 

 

، هیچ آرامشی در این منطقه تشکیل ستاره ای وجود ندارد. به طوریکه یک ستاره جوان با عنوان S106 IR از درون در حال تکان خوردن است و توده گاز با سرعت بالایی در حال بیرون راندن ماده است. درحقیقت، ماده ای که از این ستاره بیرون می جهد نه تنها به این سحابی شکل یک “فرشته برفی”، “پاپیون”، یا “ساعت شنی” داده است، بلکه همچنین گاز هیدروژنی که آن را ساخته است بسیار گرم و سرکش است

عکس ستاره ای شبیه فرشته !

 

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 19:38 ::  نويسنده : sahra


خبرگزاری ایسنا: ”اگر به دنبال همسر و یا دوست مناسبی برای خود هستید، در این کلوپ عضو شوید و فرد مورد علاقه خود را انتخاب کرده و رابطه خودتان را شروع کنید” این سایت، خود را یک جامعه مجازی با ۱۲ هزار عضو و محل مناسبی برای پیدا کردن فرد مورد نظر شما از هر مکانی و با هر مشخصاتی معرفی می‌کند.
 
5a7ae3bc38093da09998a4d70ed06e082 ازدواج موقت در دنیای مجازی

 

قد، وزن، سن، زمانی که به ورزش کردن اختصاص می‌دهید، رنگ پوست و چشم و در آخر به زیبایی خود چه نمره‌ای می‌دهید، تعدادی ازسئوالاتی است که باید برای عضویت در این قبیل سایت‌ها علاوه بر پرداخت مبلغ عضویت، پاسخ دهید.

این سایت‌ها از زنان و مردان می‌خواهد ثبت نام کنند، هزینه ثبت بپردازند، مشخصات ظاهری خود را شرح دهند و خصوصیات زن یا مرد مورد نظرشان را بنویسند. موسس یا موسسان، هدف خود از راه‌اندازی این گونه سایت‌ها را کمک به دختران، زنان، پسران و جلوگیری از ترویج فساد در جامعه عنوان می‌کنند در حالی که بازار مجازی خرید و فروشی را با سوء استفاده از قوانین دین به راه انداخته‌اند.

سایت‌های غیرقانونی صیغه‌یابی، جایگاه زنان را زیر سئوال می‌برد

یک وکیل دادگستری معتقد است: سایت‌های غیرقانونی صیغه‌یابی با قیمت گذاشتن روی یک انسان جایگاه زنان ایرانی را زیر سئوال می‌برند.

“صدیقه منشی” با اشاره به تکالیف و حقوق زن و مرد در ازدواج دایم، اظهار کرد: تامین نفقه وظیفه مرد است؛ نفقه شامل مسکن، خوراک، پوشاک، موارد بهداشتی، دارو و تمام مواردی است که یک انسان طبیعی و عادی برای گذران عمر و زندگی به آن نیاز دارد.

این عضو کانون وکلای دادگستری اصفهان افزود: نفقه به عنوان یکی از الزامات قانونی مرد در ازدواج دایم است که در ازدواج موقت به زن تعلق نمی‌گیرد و این گروه از زنان از همسرانشان ارث نمی‌برند.

وی با بیان این‌که طلاق از مواردی است که در ازدواج موقت وجود ندارد، اظهار کرد: در ازدواج موقت، مرد می‌تواند مدت زمان عقد موقت را در قبال پرداخت مهریه زن به او ببخشد و یا این‌که زمان تعیین شده برای عقد موقت از طرف زوجین به اتمام برسد.

این وکیل دادگستری با اشاره به این‌که در قانون مدنی، حق طلاق با مرد است و ادعای طلاق از سمت زوجه مستلزم وقوع شرایط دوازده گانه عقدنامه است، ادامه داد: اگر زنی در ازدواج موقت شرایط خاص عسر و حرج را داشته باشد می‌تواند تحت آن شرایط به دادگاه مراجعه کند و خواهان انقطاع مدت شود.

منشی با بیان این‌که ازدواج موقت در جامعه ایران عرف نیست، گفت: صیغه در میان جامعه یک امر پنهانی است و زنان و مردان از بازگو کردن آن، خودداری و حتی آن را انکار می‌کنند.

تهیه آمار دقیق از ازدواج موقت در جامعه ضروری است

وی معتقد است بیش از ۹۵ درصد زنان در شرایط اضطرار به ازدواج موقت روی می‌آورند و همواره سعی در پنهان کردن آن دارند.

این عضو کانون وکلای دادگستری اصفهان با اشاره به این‌که در جامعه به وضوح دیده می‌شود که مردم از بیان موضوع چند همسری و ازدواج موقت پرهیز می‌کنند، اضافه کرد: اکثر افراد جامعه به این مسایل علاقه نشان نمی‌دهند و جامعه دیدگاه خوبی نسبت به افرادی که اقدام به ازدواج مجدد می‌کنند ندارد.

منشی با بیان این‌که تهیه یک آمار دقیق از میزان ازدواج موقت در جامعه امری ضروری است، اذعان کرد: باید بررسی‌های لازم در خصوص افرادی که به این موضوع تمایل دارند و افرادی که اقدام به این امر می‌کنند انجام شود.

وی با اشاره به راه‌اندازی سایت‌هایی که در زمینه ازدواج موقت به طور غیرقانونی فعالیت می‌کنند، افزود: متاسفانه این سایت‌ها با زن مانند یک کالا برخورد می‌کنند، او را به نمایش می‌گذارند و برای او قیمت تعیین می‌کنند.

این وکیل دادگستری، رسیدگی به تخلفات این سایت‌ها را مشمول قوانین جرایم رایانه‌ای دانست و تصریح کرد: باید از ادامه فعالیت سایت‌های غیر قانونی در این زمینه جلوگیری شود.

ازدواج موقت نتایج نامطلوبی بر زندگی زنان جوان داشته است

وی با اشاره به این‌که متاسفانه تعدادی از زنان در ازدواج موقت قربانی می‌شوند، گفت: پرونده‌های فروانی وجود دارد که در آنها بسیاری از زنان جوان ادعا می‌کنند صیغه مردی شده‌اند، اما بعد از مدتی آن مرد منکر این قضیه شده است، این قبیل پرونده‌ها به آسانی به نتیجه نمی‌رسد.

منشی با بیان این‌که مردان متاهل با ازدواج موقت، بنیان خانواده را متزلزل می‌کنند، تصریح کرد: متاسفانه بسیاری از کودکان حاصل ازدواج های دایم با رخ دادن چنین اتفاقاتی در خانواده دچار سرگردانی می‌شوند.

وی با بیان این‌که نداشتن تخصص، بیکاری و عدم حمایت توسط خانواده از عوامل مهم ازدواج موقت زنان است، افزود: به نظر می‌رسد بیشتر زنانی که تن به اقدام به ازدواج موقت می‌کنند پشتیبان اقتصادی ندارند و تنها درصد بسیار ناچیزی از آنها برای راحت طلبی تن به این کار می‌دهند.

این وکیل دادگستری با اشاره به این‌که پس از پایان مدت تعیین شده در ازدواج موقت، زن و مرد هیچ حق قانونی نسبت به یکدیگر ندارند، تصریح کرد: زنان جوان بسیاری هستند که ازدواج موقت نتایج نامطلوبی بر زندگی آنها گذاشته است.

ازدواج موقت باید در مکان‌های قانونی ثبت شود

همچنین مسؤول فرهنگی مدرسه علمیه صدر خواجو اصفهان گفت: باید با سایت‌هایی که هر روز به گونه‌ای موضوع فحشا و زنا را عادی جلوه می‌‌دهند برخورد شود.

“حسین لاچینانی” اظهار کرد: اگر چه اسلام از ازدواج موقت به عنوان ازدواج کم هزینه و پارسا نام برده است و آن را راهی برای نجات جوانان از منکرات و انحرافات می‌داند اما ازدواج موقت باید در مکان‌های قانونی ثبت شود.

وی با بیان این‌که برای جلوگیری از آسیب‌های ازدواج موقت باید پس از تعیین مهریه، صیغه ازدواج موقت با حضور شاهدان جاری شود، افزود: اعتیاد نداشتن زن و مرد باید پیش از اقدام به ازدواج موقت بررسی شود و این ازدواج باید در دفاتر قانونی ثبت شود.

مسؤول فرهنگی مدرسه علمیه صدر خواجو اصفهان افزود: باید دقت کرد تا ازدواج موقت باعث شیوع بیماری‌های جنسی نشود.

وی با بیان این‌که خواندن صیغه محرمیت میان دختر و پسر جوانی که قصد ازدواج دائم دارند نیز صلاح نیست، خاطر نشان کرد: دختر و پسری که قصد ازدواج دارند باید در مراسم خواستگاری با یکدیگر آشنا شوند و در صورت توافق ازدواج کنند.

مسؤول فرهنگی مدرسه علمیه صدر خواجو اصفهان با مردود شمردن نامزدی‌های طولانی مدت، گفت: محرمیت‌های طولانی که تکلیف و ضمانتی برای پسران به همراه ندارد می‌تواند به دختر و خانواده‌اش آسیب برساند.

لاچینانی افزود: ازدواج موقت به مردان متأهل توصیه نمی‌شود مگر آن که امکان ارتباط زناشویی با همسرشان را نداشته باشند که در آن صورت ازدواج مجدد باید با اذن زوجه انجام شود.

زنان، قربانی اصلی ازدواج موقت هستند

یک جامعه شناس با اشاره به این‌که تربیت و آموزش آداب رفتار جنسی در جامعه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، گفت: اگر چه ازدواج موقت در شریعت تعریف شده اما از نظر فرهنگی چندان مورد پذیرش جامعه قرار نگرفته است.

“مسعود کیان پور” با اشاره به اینکه زنان آسیب پذیرتر از مردان هستند، اظهار کرد: در بسیاری از موارد ارزش‌های فرهنگی جامعه تفاوتی میان زنانی که تن فروشی می‌کنند با زنانی که اقدام به ازدواج موقت می‌کنند قائل نمی‌شود.

وی با بیان اینکه مدیریت رفتار جنسی در جامعه دغدغه بسیاری از جامعه شناسان است، افزود: تربیت رفتار جنسی در جامعه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با اشاره به این‌که زنان قربانی اصلی ازدواج موقت هستند، تصریح کرد: بارداری‌های ناشی از ازدواج موقت می‌تواند زندگی زن را تحت تاثیر قرار دهد به ویژه زمانی که مرد از دسترس خارج شود.

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 19:40 ::  نويسنده : sahra

 به هزار امید از نامزدم می پرسم از کجا بدونم منو واسه خودم دوست داری؟ برگشته می گه: قیافه و هیکل که نداری، بچه مایه دارم که نیستی، اخلاقتم که گند، به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم!




گویش دختران در سال ۸۱: عزیزم ، عشقم چرا ناراحتی؟ قربونت برم

گویش دختران در سال ۸۶: عزیزم، عشقم چرا ناراحنی؟ قلبونت برم

گویش دختران در سال ۹۱: عجیجم، عجقم چلا نالاحتی؟ قلبونت بلم

گویش دختران در سال ۹۶: دیبیلیم، عولوپولو، بیلی بولونات!





پسره به دوست دخترش اس ام اس می ده: عزیزم! میای خونه مون؟ اگه موافقی عدد ۱ رو وارد کن اگه مخالفی عدد ۳۱۴۱۷۱۹۲۰۲۳۴۵۷۸۹۰۷۶۶۴۶۴۶۵ ۵۵۴۵۵۵۴۵۵!




من تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه!





از مهم ترین مزیت های زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی، “تقسیم پشه ها” بین اعضای خانواده است!





رفتم بغالی، می گم نوشابه بزرگ می خواستم. طرف می گه منظورت خانواده است دیگه؟

گفتم :پـَـ…

گفت: پـَـ نه پَــ و زهر مار بی شخصیت! چیه یاد گرفتید شمام هی می گید پـَـ نه پَــ؟

گفتم می خواستم بگم پنیر هم می خواستم.

بعد از کلی معذرت خواهی گفت: پنیر بسته ای؟

گفتم: پـَـ نه پَــ! متری بده! و فرار کردم!

 

 



مشترک گرامی! شما برنده یک عدد همسر شدید. جهت اطلاعات بیشتر به سایت:

شتر در خواب بیند پنبه دانه مراجعه فرمایید.

با تشکر، شرکت بشین تا بیاد!

 

 

 

 

 

                                                  

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 19:39 ::  نويسنده : sahra

 

پدر همسرم سال‌ها پیش، قبل از این‌كه ما ازدواج كنیم فوت كرده بود. همسرم آخرین فرزند خانواده است و مدت مدیدیرا با مادرش تنها زندگی می‌كرده و همین مسئله سبب شده است مادر او وابستگی زیادی نسبت به همسرم داشته باشد به‌طوری كه گاه از خودم می‌پرسم او چه‌طور توانسته اجازه بدهد كه حمید ازدواج كند.

این وابستگی باعث دردسرهای زیادی برای من می‌شود مادر حمید انتظار دارد او هر روز به خانه‌اش سر بزند و كارهای عقب‌افتاده‌اش را انجام بدهد. در حالی كه همسر من، تنها پسر او نیست. برادرهای بزرگ‌تر حمید زندگی خودشان را دارند و مادرشوهرم هرگز در كارهای آنها دخالت نمی‌كند. فكرش را بكنید مادر همسرم وقت و بی‌وقت به خانه ما زنگ می‌زند و می‌گوید: به حمید بگو بپره بره برای من میوه بخره یا بپره نون بگیره و كلی خرده فرمایشات دیگر. نمی‌دانم این شوهر است كه من دارم یا پرنده.

مادرشوهرم هرگاه كه بیكار می‌شود به نوعی مرا می‌چزاند. مثلا او می‌داند كه من از خورش آلواسفناج و آلبالوپلو متنفرم، غیرممكن است كه یكی از این دو نوع غذا را بپزد و مرا به خانه خود دعوت نكند. خلاصه این‌كه كم‌كم داشتم از دست اعمال و رفتار این زن به تنگ می‌آمدم و تصمیم گرفتم مشكلم را با شخص باهوش‌تری در میان بگذارم. از آنجایی كه خواهرم نابغه فامیل است، نخست او را برای مشاوره برگزیدم. زیرا افكاری كه به سر خواهر من می‌زند، به عقل جن و پری هم خطور نمی‌كند به منزل او رفته و سیر تا پیاز ماجرا را برایش بازگو كردم. خواهرم با دقت به حرف‌هایم گوش داد و پس از پایان درددل‌هایم با حالتی موذیانه گفت:

باید مادرشوهرتو شوهر بدی!

فكر كردم اشتباه شنیدم: چی؟

گفتم باید برای مادرشوهرت شوهر پیدا كنی!

- ببین، مادر حمید از بس كه تنهاست و بیكار مدام تو زندگی شما سرك می‌كشه و تورو اذیت می‌كنه. اگه یه همدم و یه هم‌زبون داشته باشه سرش گرم می‌شه و شمارو به حال خودتون می‌ذاره.

شاید حق با او بود ولی من نمی‌دانستم دراین قحطی شوهر كه دخترهای بیست ساله روی دست پدرو مادرانشان مانده‌اند، چطور می‌شود برای یك زن شصت ساله شوهر پیدا كرد؟ این مشكل نه چندان كوچك را با خواهرم مطرح كردم و او باز نبوغ خود را به كار گرفت و پس از اندكی اندیشیدن گفت: باید به آشناها و فامیل بسپاری كه هر وقت مرد مسنی رو دیدن كه خیال ازدواج داره به تو معرفیش كنن.

كم‌كم داشتم نگران می‌شدم مبادا سازمان فرارمغزها خواهرم را برباید. در هر صورت این كار نابخردانه را انجام دادم. از فردای آن روز فوج خواستگاران از طریق تلفن به سمت خانه ما هجوم آوردند و من فهمیدم آن دخترهای بیست ساله‌ای كه بی‌شوهر مانده‌اند كافیست كمی صبر كنند تا شصت ساله شوند، آن گاه به راحتی می‌توانند ازدواج كنند. راست گفته‌اند كه زمان، حللال مشكلات است. از آنجایی كه بسیار مسئولیت‌پذیر و وظیفه‌شناس هستم با دقت هر چه تمام‌تر شرایط خواستگاران را پرسیده و یادداشت كردم تا از بین آنان شخص مناسبی را انتخاب كنم. اولویت‌هایی كه در نظر گرفته بودم از این قرار بود:

1- طرف باید از یك خانواده كم‌جمعیت باشد.

2- دارای شغل خوب و آبرومندی بوده یا از آن شغل بازنشسته شده باشد.

3- خوش‌تیپ و خوش قد و بالا باشد تا مادرشوهرم او را بپسندد.

4- به اندازه كافی مال و ثروت داشته باشد.

5- خانواده‌دوست باشد.

اما هیچ یك از خواستگاران همه این شرایط را با هم نداشتند. من هم زیاد آدم ایده‌آلیستی نیستم. بنابراین مرد شصت و پنج ساله‌ای را انتخاب كردم كه بازنشسته بود، سه فرزند داشت كه همگی متاهل بودند. قدش 175 و 85 كیلو وزن داشت و از وضعیت مالی متوسطی برخوردار بود. چون می‌ترسیدم مادرشوهرم یا فرزندانش به خاطر این‌كار از دستم ناراحت شوند از آن خواستگار خواستم بگوید معرفشان یكی از همسایه‌ها بوده كه خواسته است ناشناس باقی بماند. سپس شماره تلفن مادر حمید را در اختیار او گذاشتم تا با مادرشوهرم تماس بگیرد و منتظر ماندم ببینم عاقبت این ماجرا به كجا خواهد رسید.

ساعتی بعد آن خواستگار به من زنگ زد و گفت: مادرشوهرت گفته من قصد ازدواج ندارم. هر چه رشته بودم پنبه شد. از آن روز به بعد مادر حمید مدام برای ما كلاس می‌گذاشت كه من با این سن و سال هنوز خواستگاران زیادی دارم و هی پز می‌داد. من كه دیدم كاری از پیش نبرده و فقط باعث شده‌ام مادرشوهرم بیش از گذشته ازخودراضی و بااعتماد به نفس شود، دلم می‌خواست بروم و خواهر نابغه‌ام را از روی كره‌ زمین محو و نابود كنم. پس از این كه عقل و خلاقیت با شكست مواجه شد به سراغ تجربه رفتم. یعنی با مادرم حرف زدم و از ایشان راه‌حلی خواستم.

مادر نسخه‌ای را كه معمولا همه افراد باتجربه برای مشكلات خانوادگی می‌پیچند، پیچید. او به دنیا‌ آوردن یك عدد بچه تپل مپلی را تجویز كرد و گفت: اگه بچه‌دار بشی، حمید بیشتر احساس مسئولیت می‌كنه و مادرش هم می‌فهمه كه دیگه نباید وقت و بی‌وقت مزاحم شما بشه، نمی‌دانم یك نوزاد نیم‌وجبی چه معجونی بود كه می‌توانست همه را سر عقل بیاورد. با این حال نصیحت مادرم را گوش دادم و خیلی زود بچه‌دار شدیم. اما تولد فرزندم نه تنها مشكلات ما را از بین نبرد، بلكه مزید بر علت هم شد.

زیرا مادرشوهرم بیش از گذشته به خانه ما رفت و آمد می‌كرد و حالا حتی در بزرگ‌ كردن بچه نیز دخالت می‌كرد. او معتقد بود كه از یك‌ماهگی باید به بچه غذا داد. در حالی كه تمام پزشكان متفق‌القول، می‌گویند نوزاد نباید تا قبل از شش ماهگی چیزی بجز شیرمادر بخورد. اما مگر من حریف این زن می‌شدم. او دائما در حلق بچه قندآب می‌ریخت. او اصرار داشت طفلك بیچاره را قنداق‌پیچ كند و هر چه می‌گفتم این كارها قدیمی شده است و دیگر كسی بچه را قنداق نمی‌كند به خرجش نمی‌رفت.

وقتی دیدم پای مرگ و زندگی فرزندم در میان است یك بار برای همیشه تصمیم گرفتم مقابل او بایستم و با لحنی بسیار جدی و محكم به مادرشوهرم گفتم: لطفا تو كارهای من دخالت نكنید! انگار تاثیر این جمله از شوهر دادن او و بچه‌دار شدن من بیشتر بود. زیرا از آن پس دخالت‌ها و اظهار فضل‌هایش كمتر وكمتر شد.
 
آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 18:37 ::  نويسنده : sahra


    when you break ones proud you destroy ones wishes palace

stifle ones hope candle,when be blind for a body,when you

that is breaking,when you hearing the voice of a proud you even close your ears to not you see the god but don,

when luck? to see his slave when to which sky to pray for your to know you rise your hand i want

                                    

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 18:36 ::  نويسنده : sahra

  

به شش سوال زیر به دقت فکر کنید و جوابهای خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید. آنچه را که به طور طبیعی به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. زمان لازم برای آن که خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کنید، در نظر بگیرید. 

۱- خود را در یک کشتی تصوّر کنید که در حال غرق شدن است. شما خود را به آب می‌اندازید و با شناکردن خود را به یک قایق نجات می‌رسانید و از آن بالا می‌روید. چند نفر دیگر را در آن قایق نجات همراه خود می‌بینید؟

.

.

.

.

جواب ها نزد خود یادداشت کنید لطفا

.

.

.

.

۲- خود را به ساحل می‌رسانید و بیابان وسیعی را در مقابل خود می‌بینید. چند وسیله شخصی و مقداری خوراکی بر می‌دارید و در جستجوی نجات، راه بیابان را در پیش می‌گیرید. چند جفت کفش برمی‌دارید؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

۳- پس از یک راه‌پیمایی طولانی و سخت، از یک تپه شنی بالا می‌روید و با خوشحالی شهری را در دوردست می‌بینید. همچنین متوجه می‌شوید که در فاصله‌ای نه چندان دور در سمت راست شما واحه‌ای وجود دارد. آیا ابتدا به آنجا می‌روید و برای مدتی کوتاه، یا هر چقدر که می‌خواهید استراحت می‌کنید و یا آن که آن را نادیده گرفته به راهتان به سوی شهر ادامه می‌دهید؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

۴- پس از ورود به شهر، قصری توجه شما را به خود جلب می‌کند و تصمیم می‌گیرید که وارد آن شوید. پس از عبور از دروازه‌ها، خود را در یک راهروی طولانی می‌یابید که به اتاق پادشاه منتهی می‌شود. وارد اتاق می‌شوید و شاه و ملکه را می‌بینید که در کنار هم به تخت نشسته‌اند. شاه و ملکه چه شکلی هستند؟ و چه ویژگیها و خصوصیاتی را برایتان مجسم می‌کنند؟

.

.

.

.

.

.

.

.

۵- از آن اتاق خارج می‌شوید و از یک پلکان مارپیچی پایین می‌روید. تاریک و سایه‌دار است، با مشعل‌هایی بر روی دیوار که به طور نوبتی روشن و خاموش می‌شوند. همین طور که پائین می‌روید، ناگهان یک زن (اگر شما مرد هستید) و یا یک شوالیه (اگر شما زن هستید) از کنارتان عبور می‌کند. شما فقط برای یک لحظه صورتش را می‌بینید و این تصویر، یک نفر که می‌شناسید را به یادتان می‌آورد. او چه کسی است؟

.

.

.

.

.

.

.

.

۶- پلّه‌ها شما را به اتاق پذیرایی می‌رساند و شما میز بسیار بزرگی با یک گیلاس پایه‌دار در وسط آن می‌بینید. به گیلاس نگاه کنید. چقدر آن پر از مایعات است؟

.

.

.

.

.

.

جواب های خود را مرور کنید و برای دیدن نتیجه آزمایش به پایین صفحه مراجعه نمائید

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فقط بعد از اینکه جواب دادید لطفا

.

.

.

.

.

.


.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

جواب توي ادامه ي حرفامه

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک

ادامه مطلب ...


یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 19:28 ::  نويسنده : sahra
شنبه 10 تير 1391برچسب:, :: 19:42 ::  نويسنده : sahra

 از يك ديوانه ميپرسن چرا ديوانه شدي؟

ميگه:من يه زني گرفتم كه يه دختره 18 ساله داشت دختر زنم با بابام ازدواج كرد در نتيجه زن من مادر زن پدر شوهرش شد از طرفي دختر زن من كه زن بابام بودپسري به دنيا اورد كه ميشد برادر من و نوه ي زنم پس نوه ي منم ميشد در نتيجه من پدر بزرگ برادر ناتني خودم بودم چند روز بعد زن من پسري به دنيا اورد كه زن پدرم خواهرناتني پسرم و مادر بزرگ او ميشد در نتيجه پسرم برادر مادر بزرگ خودش بود از طرفي چون مادر فعلي من يعني دختر زنم خواهر پسرم بود در نتيجه من خواهرزاده ي پسرم بودم

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 19:49 ::  نويسنده : sahra

  

هرگز به خودکشی فکر نمی کردم، اما پیش آمد. تقریبا مانند سرماخوردگی است. لحظه ای خوب هستید و لحظه ای دیگر بیمار. هر بار کسی از خودکشی حرف می زد، با خود فکر می کردم: من هرگز خودکشی نمی کنم. چرا باید کسی چنین کار احمقانه ای انجام دهد؟

من فقط می خواستم به دردم پایان دهم. کار به جایی رسید که می خواستم برای خودکشی دست به هر کاری بزنم. با وسائل معمولی آغاز کردم...

من شانزده سالم است. تابستان با مادرم هستم و سال تحصیلی را با پدرم. احساس می کنم برای پدر و مادرم مایه دردسر هستم. در خانه ی مادرم اتاق مستقلی ندارم. هر وقت به او نیاز دارم، خانه نیست، زیرا او کارهای مهم تری دارد. دست کم خودش این طور می گوید.

با دوستانم مشکل داشتم. دوستانم که زندگی شان با من تفاوت داشت، نمی توانستند کمکی به من بکنند. به گفته ی خودشان مشکلات من برای آنان دردسر آفرین بود. مشکلات من آنان را می ترساند. همانطور که خودم را.

به شما گفتم که آن روز دوستم جان مرا ترک کرده بود؟ بارها این اتفاق را تجربه کرده بودم. مشکلم این نبود که بدون او نمی توانستم زندگی کنم. مشکل، خودم بودم. مشکل من چیست؟ چرا دیگران به سختی با من دوست می شوند؟ چرا هرگاه با شرایط دشواری روبرو می شوم، همه مرا تنها می گذارند؟

من تنها بودم. دائم صدایی در سرم می گفت که به آخر خط رسیده ام. من واقعا نیازمند هستم. هرکس مرا بشناسد، دوستم نخواهد شد. احساس می کردم آنقدر بد هستم که والدینم نیز مرا دوست ندارند. وقتی واقعا ناراحت هستید، دوست دارید به دوست تان زنگ بزنید و بگویید که چقدر رنجیده اید و او نیز بگوید: «بسیار خوب، من نمی خواستم ناراحتت کنم. صبر کن الان نزدت می آیم.»

خوب من هم به دوستم زنگ زدم و به او گفتم که چقدر از دست او ناراحت هستم و به او گفتم که لطفا اینجا بیا تا باهم حرف بزنیم. اما او گفت نمی تواند کمکی به من بکند و بعد تلفن را قطع کرد.

به حمام رفتم و یک شیشه قرص آسپرین، چند قرص آرامبخش و چند مسکن نیز با خود بردم. به زودی دردهایم تمام می شد.

در مورد جزئیات اتفاقی که برایم افتاد توضیح بیشتری نمی دهم. آنقدر استفراغ کردم که دیگر نمی توانستم تکان بخورم. درد جدیدی بود. بیشتر از همیشه ترسیده بودم. نمی خواستم بمیرم.

من خوش شانس بودم که نمردم. اما از لحاظ جسمی به شدت آسیب دیده بودم.(دل درد شدیدی داشتم.) افراد بسیاری را ترساندم و خودم را ترساندم، اما نمردم. هرگز نمی توانم بگویم چقدر از این بابت خوشحالم.

هر بار که کسی از این اتفاق با خبر می شود، خجالت می کشم. نمی خواستم این داستان را بنویسم، اما می خواستم به افراد دیگری که ممکن است در فکر خودکشی باشند و احساس درماندگی کنند، کمک کنم.

از آن شب یک ماه گذشته است. من دست کم پانصد بار از ته دل خندیده ام. درمانگری دارم که واقعا به من کمک می کند و من در بالا بردن اعتماد به نفسم به موفقیت های چشمگیری رسیده ام.

او به پدر و مادرم نیز کمک می کند تا والدین بهتری باشند. من دریافته ام که پدرم و مادرم به من اهمیت می دهند و به خاطر من تمام تلاش شان را می کنند.

دوستی دارم که او نیز زندگی سختی داشته است. هر دوی ما می دانیم بودن در کنار کسی که دوستش داریم چه معنایی دارد. من با بعضی از دوستان قدیمی ام مشکلاتم را حل کرده ام و اکنون رابطه ی نزدیکتری باهم داریم.

من پانصد دلار پس انداز کرده بودم و بی آنکه احساس گناه کنم، آن را برای خودم خرج کردم. اکنون سعی می کنم که خودم را ببخشم.

من با دوست جدیدی آشنا شده ام. او داستان مرا می داند. ما باهم تصمیم گرفته ایم که همه چیز را به هم بگوییم.

اینها فقط بخشی از چیزهایی است که داشتم از دست شان می دادم. زنذگی گاهی بسیار سخت و دردناک می شود. من نمی توانستم محبت کسی را احساس کنم، زیرا فراموش کرده بودم چگونه خودم را دوست داشته باشم.

اکنون آموخته ام که چگونه خودم را بپذیرم، ببخشم و دوست داشته باشم. آموخته ام که همه چیز تغییر می کند، درد از بین می رود و شادی جای آن را می گیرد. همان طور که درد باز می گردد، شادی نیز باز می گردد. مانند موج های دریا که می آیند و می روند.


برگرفته از کتاب سوپ جوجه برای روح دختران و پسران _ انتشارات: عقیل

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : sahra

 

قرمز رنگی بسیار قوی است. این رنگ معمولا بر روی احتیاط و علائم هشداردهنده استفاده می شود این است که اغلب همراه با توقف و یا "مراقب باشید" همراه است. این رنگ گرم است که برانگیزاننده احساسات قوی از شور، انرژی، خون و جنگ است. رنگ قرمز اغلب برای پرچم های کشورها استفاده می شود و آنرا به عنوان نمادی از غرور و قدرت می دانند.

نارنجی ترکیبی از قرمز و زرد است. نارنجی نیز یک رنگ روشن و گرم است که نشان دهنده آتش، خورشید و گرمی است. این رنگ دارای خاصیت اشتها آور است. نارنجی باعث افزایش اکسیژن رسانی به مغز است و فعالیت های ذهنی را تحریک می کند به همین دلیل است که به شدت در میان جوانان پذیرفته شده است. در میان مرکبات پرتقال به رنگ نارنجی است.

سبز رنگ طبیعت و سلامتی است این رنگ نشان دهنده رشد، طبیعت، پول، باروری و ایمنی است. سبز آرامش بخش است. بسیاری از شرکت های دارویی و غذایی از رنگ سبز در آرم خود برای تبلیغ محصولات سالم و طبیعی استفاده می کنند. سبز تیره معمولا نماد ارتش، پول، امورمالی و بانکداری می باشد. سبز در حال تبدیل شدن به یک رنگ بسیار محبوب در طراحی وب سایت ها هم است.

آبی رنگ سرد و آرام بخش و نشان دهنده خلاقیت و هوش است. رنگ محبوب در میان شرکت ها، بیمارستان ها و شرکت های هواپیمایی بزرگ است. این رنگ نماد وفاداری، قدرت، حکمت و اعتماد است. آبی اثر آرام بخش بر روی روح و روان دارد. آبی رنگ آسمان و دریا است آبی رنگی است که به طور کلی خوب به نظر میرسد و رنگ محبوب در میان مردان می باشد.

بنفش ترکیبی از ثبات رنگ آبی و انرژی های قرمز است. در طول تاریخ بنفش با خانواده سلطنتی، اشراف و اعتبار شده همراه بوده است. این رنگ نماد رمزو راز، سحر و جادو و قدرت است. معمولا از بنفش برای به تصویر کشیدن پادشاهان قدرتمند، رهبران، جادوگران و شعبده بازان استفاده می شود. بنفش در ترکیب با طلا می تواند زرق وبرق دار و ثروت و زیاده روی را به تصویر بکشد. بنفش و صورتی یک رنگ محبوب در میان دختران نوجوان است.

زرد درخشان ترین رنگ برای چشم انسان است که نشان دهنده سرگرمی، شادی و نور خورشید است. این رنگِ شاد پر از انرژی است از این رنگ برای اسباب بازی ها و لباس های کودکان استفاده می شود.

قهوه ای معمولا از قرمز و زرد تشکیل شده با درصد زیادی از سیاه و سفید. قهوه ای بیانگر زمین و جهان طبیعی است. این رنگ گرم است و نماد قابلیت اطمینان، پشتیبانی و قابل اعتماد بودن را دارد.

سیاه معمولا برای به تصویر کشیدن چیزی بد، افسرده، مرگ و ترسناک استفاده می شود اما نشانه خوش ذوقی و ظرافت نیز می باشد کسانی که دوستدار این رنگ هستند برای شخصیت اطرافیان خود احترام زیادی قائل هستند و از کمک کردن به دیگران لذت می برند.

 

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


درباره وبلاگ

salam man sahra hastam be weblog man khosh omadid omidvaram az webam khosheton biad nazar yadeton nareh $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_____________________________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$___________$$$$$$____________$$ $$_________$$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$______$$$$$_______$$$$$______$$ $$____$$$$$$$$$___$$$$$$$$$____$$ $$___$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$___$$ $$___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$___________$$$$$$$___________$$ $$____________$$$$$____________$$ $$_____________$$$_____________$$ $$______________$______________$$ $$_____________________________$$ $$_____________________________$$ $$___$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$___$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$_________$$$$$_____$$ $$_____$$$$$$_______$$$$$$_____$$ $$______$$$$$$_____$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$$$$$________$$ $$__________$$$$$$$$$__________$$ $$_____________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان only love ★. ♥ و آدرس sahra26.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 648
بازدید هفته : 823
بازدید ماه : 2403
بازدید کل : 584312
تعداد مطالب : 419
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


صداياب